نامه شهید نوجاون به همکلاسی هایش

نوجوان شهید علیرضا محمودی - قافله شهدا

خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد!

*

خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود.

*

خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.

*دکتر مصطفی چمران

این جمعه هم گذشت ........

این جمعه هم گذشت و دلم حسابی بی تاب امدنت است

کی میایی از کدام کوچه از کدام راه

اقای خوبی ها دلم برایت با انکه ندیده امت اما تنگ است

مولای نازنینم: از پس تمام نامردی های  روزگار که ناراحت و غمگینم میکند بشارت نزدیک شدن

فرجت مرا خرسند میسازد

افسوس ک این جمعه هم تمام شد و ندیدمت افسوس...

ـ توي اين گرما آخه مگه ...

بعد از ظهر يك روز گرم و طاقت فرسا بود، با جمعي از بچه­ ها در نمازخانه پادگان امام نشسته و با هم صبحت مي­كرديم، در همين بين متوجه حسين[1] شدم كه آرام از نمازخانه خارج شد.

اول به روي خودم نياوردم، حدود نيم ساعتي گذشت ولي حسين برنگشت. كنجكاو شده و از نمازخانه بيرون آمدم. هر جايي احتمال مي­دادم حسين بايد آن­جا باشد سر زدم از بچه­ها هم كه سؤال كردم خبري از او نداشتند. به طرف مجموعه­ي بهداشتي رفتم، داخل مجموعه هيچ­كس نبود. هنگام خروج متوجه شدم كه كسي پشت ساختمان مجموعه است.

آرام و پاورچين پاورچين جلو رفتم. حسين را در حالي كه مشغول شستن تلّي از لباس بود ديدم. اول از كارش سر در نياوردم. نزديك رفتم و با لحني كه حاكي از حيرت بود گفتم:

ـ حسين اينجا چه كار مي­كني!؟

به طرفم كه بر گشت رنگ به رنگ شد و چيزي نگفت. از چهره­اش مشخص بود كه راضي نيست كسي او را در اين حال ببيند، مدتي سكوت كرد. دنباله­ی حرفم را گرفته و دوباره گفتم:

ـ توي اين گرما آخه مگه ...

با اشاره به من فهماند كه يواش صحبت كنم. بعد آهسته گفت:

ـ اينا زير پوشاي بچه­هاست كه يك­بار استفاده شده و بعد از شستن، باد اونا رو مي­بره توي ماسه بادي و بچه­ها ديگه رغبت نمي­كنن استفاده كنن. دارم مي­شورم تا بچه­ها بتونن دوباره بپوشن. از طرفي اين­ها اموال بيت­الماله.

مدتي سكوت كردم، در واقع چيزي براي گفتن نداشتم. بعد حسين سكوت را شكست و گفت:

ـ جليل قول بده از اين ماجرا كسي چيزي نفهمه.

 به اين همه خلوص وصفاي باطن غبطه خوردم سرم را پايين انداختم و ديگر هيچ نگفتم ... 

ـ شهید حسین رضا­زاده 

چگونه هارد دیسک لپ تاپ را خودمان تعویض کنیم؟

چگونه هارد دیسک لپ تاپ را خودمان تعویض کنیم؟

بیشتر نوت بوک های امروزی به شما اجازه می دهند تا به آسانی به هارد دیسک و برخی از اجزای دیگر دسترسی داشته باشید

امشب راس ساعت 9

-اکبر


الله اكبر ، الله اكبر ، الله اكبر 

الله اكبر تا نابودي تمام فتنه ها 
الله اكبر تا نابودي تمام مستكبرين عالم 
الله اكبر تا نابودي تمام كسانيكه در طول قرنهاي متمادي بشريت را به استضعاف كشاندند 
الله اكبر تا طلوع فجر ظهور منجي عالم بشريت مهدي موعود 
الله اكبر تا محو شدن آثار شرك و ابنيه كفر بدست با كفايت آخرين ذخيره الهي (عج)
الله اكبر تا استقرار حكومت الهي در سراسر گيتي 

 

راه‌های تشخیص گوشی اصل از تقلبی

راه‌های تشخیص گوشی اصل از تقلبی یکی از جالب‌ترین روش‌های تشخیص آیفون‌های ارزان و تقبلی، استفاده از اندروید به جای IOS است!  

چه مظلوم و بی صدا رفت ...

چه مظلوم و بی صدا رفت ...

شبهای گرم و شرجی پاسگاه زید و عبور از چندین ردیف سیم خاردار هیکل ضعیف و لاغر صفاری را تا ابد به یاد دارد که چگونه این مرد خدا در ان گرمای طاقت فرسا حرکات دشمن را مرور می کرد و سرمای کوه های سربه فلک کشیده کردستان شهادت می دهد که چگونه رام پاهای پلاستیکی و مصنوعی او بودند...
هوالبصیر
 چه مظلوم و بی صدا...
چه مظلوم و بی صدا رفت ...
 

عكس دهه فجر

عكس دهه فجر